خواجهنظامالملک دراندیشهی سیاسی،دانشوری تربیتی واصلاحطلب است،نه اندیشمندی انقلابی.اوسیرالملوک رابه فرمان ملکشاه سلجوقی فراهم میآوردو داعیهای جزءاین نداردکه مجموعهای ازپندها واندرزهای تربیتی برای مطالعهی سلطان تدوین کندتادرکارفرمانروایی وملکداری،پادشاه رامفیدافتد.
۴-۷-۱-رازآفرینش سیرالملوک
خواجه درپیش گفتارسیرالملوک،سال نگارش این رساله را۴۷۹ذکر میکند.دراین هنگام،نظامالملک هفتادویک سال داشته وشش سال ازعمر او تا زمانی که باضربهی کارد یکی ازفدائیان اسماعیلی به پایان رسید،باقی مانده بود.بنابراین خواجه درمقامی بوده است که برآیندسردوگرم روزگارو تجربههای گرانسنگ دوران راباسلطان سلجوقی ودیگرفرمانروایان درمیان بگذارد.ملکشاه به خواجه فرمان میدهدکه درحقیقت فرمانروایی تفکروتأمل نماید تا آن چه درروزگار بهترین است بیابدوبردرگاه،دیوان،بارگاه ومجلس رسم آن راآنطورکه بایدبه جای آرند،یامواردی که همچنان غامض وپوشیده باقی مانده آشکارگردد.یاکدام کاراست که پیشازاین دوران شاهان شرایط آن رابه جای میآوردنداماازدیدونظرشان به شدت مغفول مانده است،خواجه دستورداشت هرآنچه راکه به تجربه ازروزگاران گذشتهی پادشاهان سلجوقی به یادگار مانده است که میتوانددرمسیرحکمرانی به کارآید عرضه نماید.«درمعنی ملک اندیشه کنیدوبنگریدتاچیست که درعهدروزگارمانه نیک است وبردرگاه ودردیوان وبارگاه ومجلس ماشرط آن به جای نمیآرندیابرماپوشیده است وکدام شغل است که پیش ازاین پادشاهان شرایط آن به جای میآوردهاندوماتدارک آن نمیکنیم ونیزهر چه ازآئین ورسم ملک وملوک است ودرروزگار گذشته بوده است،ازملوک سلجوق بیندیشیدوروشن بنویسیدوبررأی ماعرضه کنیدتادرآن تأمل کنیم وبفرمائیم تاپس ازاین کارهای دینی ودنیاوی برآئین خویش رود…»(تاریخ بیهقی،۱۳۴:۱۳۷۴)
همچنین درپیش گفتارسیرالملوک،نظامالملک میافزایدکه هیچکس را ازدانستن وبه کارگیری دقیق این کتاب درجهت پیشبردکارهابه نحواحسن آن،گریزی نیست.اونویدمیدهدکه خواندن سیرالملوک بیداری بیشتری ایجادمیکند و راه اندیشههای درست برایشان بازمیشودوترتیب وقاعدهی درگاه وبارگاه ودیوان ومجلس ومیدان واموال ومعاملات واحوال کشورورعیت برایشان آشکار میشود.«هیچ پادشاهی وخداوندفرمانی راازداشتن ودانستن این کتاب چاره نیست.»(عبدالحسین زرّین کوب،۶۹:۱۳۶۹)
۴-۷-۲-ضرورت شایستهسالاری
سپردن مناصب ومشاغل گوناگون به افراد ناتوان ومعطل ومحروم گذاشتن شماربسیاری ازمردم،بیکاران راباهم پیوند میدهدوازاین همبستگی،آشوبها وفتنههابرخواهدخواست.اگرحکومتی برخلاف عدالت،ریاستهارابرپایهی روابط خانوادگی یاگروهی،به نزدیکان ودوستان وهمگروهان خود واگذارد وازاین رهگذردارایی وبرخورداری وقدرت،نصیب عدهای خاص شودوافرادی بیشمار،بیشغل،سرگردان ومعطل بمانند،این حکومت ظالم است وبایددرانتظارعواقب بیعدالتیهای خودباشد.مخالفت نظامالملک دراین جا،باتمرکزقدرت دردست عدّه ای خاص وتافتههای جدابافته است.اینکه یک مقام دولتی ده منصب وشغل داشته باشدوبه نه نفرآدم حتی یک شغل نداده شودعین دشمنی بامردم است.غایت بیخردی وبیتدبیری است که درحکومتی مجهولان وبیاصلان وبیفضلان قدربینندوبرصدرنشینند ودربرابر،معروفان وفاضلان واصیلان،معطل وضایع گردند.خواجهنظامالملک در اینجا چنانکه درتمامی عبارت سیرالملوک به چشم میآیدکلمات رابه دقت برگزیده وبه کاربرده است.مجهولان،آدمهای ناشناختهاند.بیاصلان،افرادبی ریشه، قارچگونه وفاقدشخصیت نجیبانه.بیفضلان،عناصرنالایق،بی بهره،جاهل،فرصتطلب وپشتهمانداز. خواجه،درمقابل این طوایففاقدصلاحیت زمامداری،معروفان-عناصرشناخته شده وکارآزموده-فاضلان-اهل دانش،خرد،فرهیختگی وفرزانگی-واصیلان-افرادریشهدار،پاک سرشت ونیک نهاد-را قرارداده است که شایستگی فرمانروایی ودولتمردی دارند.
خواجه اندرز میدهدکه تازه از راهرسیدگان وتجربهنیاموختگان ودنیاندیدگان،گرداگردکانون قدرت سیاسی جمع نشوند.اگرپادشاه خردمندوباتدبیروبردبارباشد،افرادی بااین ویژگیهاپیرامون خویش فراهم میآوردوآنان،یکبهیک،معرف اندیشه وکردار او خواهندبود.بههرحال انتصابات پادشاه بایستی برپایهی معیاروضابطه وقانونمند باشدوازمزاج ومیل فردی پادشاه-کانون قدرت-سرچشمه نگیرد.آنچه نظامالملک دربارهی ندیمان پادشاه میگوید،گفتارهای ماکیاولی-این خنیاگرروح دوران تجدد- راتداعی میکندکه درشهریارگفته است پیرامونیان فرمانروا،نخستین سنجهی هوشمندی اویند.
درجایی دیگرنظامالملک معتقداست که پادشاهان بیدار،حرمت پیران وکاردانان وجهاندیدگان راحفظ میکنندوآنان رادرجایگاه شایستهی خودقرارمیدهند.درهنگامهی خطروشرایط ناهموار،این تجربهآموختگان وجهاندیدگان وکارآزمودگان هستندکه به دادملک وملت خواهندرسید،نه تازه به دورانرسیدگان ونودولتان وخامطبعان و زمانی فراخواهدرسیدکه امرمهمی پیش خواهدآمد،بیتجربهها،وکودکان وجوانان راانتخاب میکنندوخطاها میافتدودراینصورت اگرجانب احتیاط پیش گرفته شودمناسبترخواهدبود.
خواجهنظامالملک باتدبیروظرافت شایستهی وزیربزرگ ایرانی،میکوشدپادشاه راب
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. |
ادعوت به مشاوره بادانایان وکارآزمودگان وپیران،ازخودکامگی وسلطهی استبدادی بازدارد.اصولاًپادشاه آرمانی خواجه هرچندبرگزیدهی خداونداست وبرخوردار از فرهی ایزدی ودارندهی هنردلیری وکیاست وتوانایی ومهارت،اماپادشاهی خودکامه نیست.این فرمانروا نیازمنداست که درخردورزی بادیگران شریک شود،درکاردین پژوهش کند،اندرزهای تربیتی حکیمانه رابشنودوبرابرآموزههای دینی رفتارنمایدتادراین جهان وجهان بازپسین کامروا باشد.چنین پادشاهی بههیچوجه عقل کل نیست وهنگامیکه پیامبربزرگ اسلام(ص)میبایست درکارهابادیگران مشورت کند تکلیف فرمانروا دراین میان روشن است.خواجه ازشاه بت نمیسازدوبراین پندارباطل وسودای خام،خردمندانه خط بطلان میکشدکه هرچه آن خسرو کند شیرین بود.
هشدارباش تربیتی خواجه به پادشاه تاآنجا به هنجاری بتشکنانه پیش میرودکه درسیرالملوک،شاه را برپایهی آموزههای دینی ازستمگری برحذرمیدارد.«الملک یبقی مع الکفرولایبقی مع الظلم.ملک باکفربپایدوباستم نپاید.»(تدین،۴۹:۱۳۷۳)فرمانروایی ابرمردکه خودقانون مجسم وفراترازتمامی قوانین وموازین است،چگونه به چنین هشدارها و انذارهایی تربیتی میتواند نیاز داشته باشد؟
۴-۷-۳- تحلیل وانگیزههای انتقادی نظامالملک ازوضع دیوانی واداری موجود
یادآوری میشودکه محتوای سیرالملوک ازفصل چهلم،بهشدت ازرخدادهاودگرگونیهای سیاسی زمانهی خواجهنظامالملک تأثیر پذیرفته است.خواجه عمیقاً نگران سرنوشت دولت ودلواپس وزیدن تندبادهای مهیبی است که میتواند میراث ارجمندوزارت آن دانای فرزانه راچونان پرتوشمعی لرزان خاموش سازد.روابط پادشاه ووزیرتیرگی یافته،ترکان خاتون درکارسخنچینی وخرابکاری است،فدائیان اسماعیلی باخنجرهای آختهی آبدیده،درکمین هستند.نظامالملک ازسرهوشمندی ودنیادیدگی،صدای فروپاشیدن قدرت فراگیرترکان سلجوقی راپیشاپیش میشنودوواپسین تدبیرهاوتمهیدهارادرقالب اندرزهایی تربیتی ازپیشینیان به میان میآورد.«بهروقتی حدیثه آسمانی بدیدارآیدومملکت راچشم بد اندر یافت دولت تحویل کندوازخانه بخانه شودومضطرب گردد…»(همان،۱۶۶)
خواجهی بزرگ بانگاشتن این کلمات،حجّت رابرقدرتمندان وخداوندان شمشیردرروزگارخویش تمام میکنداوباآوردن اندرزهایی تربیتی ازبزرگمهرحکیم،درواقع به درمیزندکه دیواربشنود.البته اندرزهای نظامالملک به پادشاه وبیدارباش اودربارهی فتنه انگیزیهای ترکان خاتون،نیوشیده نمیشود.سلطان این تمثیل نظامالملک راکه تاج ودیهیم پادشاه به دستارودوات اوبسته است به درستی درنمییابدوآنچنان که خواجه پیشبینی کرده بود،ازپس برداشتن دستارودوات،ملکشاه درزمانی کوتاه به کاروانیان مرگ میپیونددوترکان سلجوقی،قوس نزولی قدرت خویش رامیگذراندند.
نظامالملک به دانش وتجربه دریافته بودکه بادهی قدرت،مستی آورومردافکن است و برخورداری وغنا، بشررادچارغروروغفلت وطغیان میسازد.ازاین روبه فرمانروایان زمانهی خویش،همواره درس اعتدال وملایمت میداد.درمهندسی قدرت سیاسی،فرمانروا باید کامکاری را با بردباری بیامیزدو علم راباهنرونعمت راباشکروطاعت رابا خداترسی.اینگونه آمیختگی،ازخطر گسیختگی لگام قدرت وفروافتادن آن در ورطهی کشمکش،درگیری وخونریزی میکاهدومجال راازافراطگرایی وخودکامگی بازمی ستاندبااین مضمون تربیتی که دانایان باوردارندکه صبروبردباری نیکوست؛ اماموقع کامکاری نیکوتر.علم خوبست؛ امّااگر باهنر باشد خوبتر است. نعمت خوب است؛امابا سپاس وبرخورداری نیکوتر.اطاعت رواست؛اماباعلم وپرهیزگاری سزاوارتر.
۴-۷-۳-۱-کردارنامهی سفیران
خواجهنظامالملک،فصل بیستویکم سیاستنامه رابه احوال وروش رسولان وترتیب کارایشان اختصاص داده است که ماامروزه آن رادرموضوع سیاست خارجی،فن دیپلماسی میخوانیم.مطالب این فصل،ازاحاطه وآگاهی ژرف خواجه به شیوه هاوشگردهای روابط خارجی وویژگیهای سفیران حکایت میکندوهنوز،پس ازگذشت حدودهزارسال،آنچنان تازه وپرمایه است که میتواند کردارنامهی سفیران ودیپلماتهای دوران جدیدخوانده شود.آنانکه باقواعدودستورالعملهای جاری درعلم سیاست خارجی ودیپلماسی آشنایی دارند،میتوانندبه روشنی دریابندکه چهاندازه یکسانی ومشابهت میان این قواعدوآموزهها بارهنمودهای تربیتی وزیرفرزانهی ایرانی وجوددارد.
نظامالملک،فرستادن رسولان راصرفاًدرتسلیم پیغام ونامه به فرمانروایان نمیداند.درنگاه اوتبادل رسولان برای آن است که پادشاهان،هم ازاسرار یکدیگر باخبر شوندوهم ازوضع زندگی ولشکروشرایط جغرافیایی کسب اطّلاع کنند.رسول بایدازوضع راههاوآب رودهاومسیرعبورلشکریان وشمارهی آنان آگاهی یابدو همچنین خلق وسیرت وصفات مَلک؛واینکه«ظالم است یاعادل،ولایتش آبادان است یاویران،لشکرش خشنوداست یامشتکی،رعیتش توانگرندیادرویش،درکارها عاقل است یاغافل،وزیرش کفایتی داردوبا دیانت ونیکروش هست یانه،سپاهسالاران اوکاردیده ورزمآزموده هستندیانه وندیمانش مردان شایسته وظریف هستندیانه،وچه چیزدوست داردوچه دشمن،ودرشراب گشاده وخوشطبع است یانه،ودرکاردین صلب هست وشفقتی داردیامغفول است وسست،ومیل اوبیشتربه هزل باشدیابه جدّ،وبه غلامان راغبتراست یابه زنان؛تااگروقتی خواهندکه اورابه دست آرند
یابااومخالفتی کنندویاعیبی گیرند،چون براحوال اوواقف باشندتدبیرآن کارمیسگالند،ازنیک وبدبدانندکردوبه واجبی بردست گیرندچنانکه به روزگارسلطان شهید آلپارسلان اناراللّهبرهانه بنده راافتاد.»(همان،۱۲۵)
خواجه ازذکرسیرت وصورت رسولان،چیزی رافروگذار نمیکندونکتهای رانمیپوشاند؛حتی اینکه رسول وفرستاده بایست